زندگی ات را دیدی حل می شود با جنجالی اسرار آمیز

در هیزم که تحلیل می رود در جرقه و شعله

بعد در سکوت ودر دود میرود ازدست

و از خویش میپرسی: آیا گرما بخشید؟

آیا شناخت یکی از شکلهای آتش را ؟

آیا سوخت و روشنایی دا د با شعله اش

گر چنین نیست همه چیز بیهوده است

دود و خاکستر بخشیدنی نخواهند بود

برای اینکه تاریکی را فتح نکردند

همچو هیزم که میسوزد در خانه ای تهی

یا غاری پر از مردگان ....

خوزه امیلیو پاچکو