کیستند این بیگانه های درونم
در کارِ قسمت کردن ؛ پاره پاره کردن،
تکه تکه کردن جانم
و تملک هر پاره ام؟
جسم من ،صحنه نبرد،من تماشاچی
به انتظار پایان نبردی بی پایان
خسته ام از میدان نبرد بودن
از تماشاچی بودن
در جسم خود
صحنه را به آنها وامی گذارم
در من به اندازه کافی برای همه تان،"من" هست
هر چه می خواهید بردارید و بروید
جسم و جانم از آن شما
برای من هم در این میانه:
یک هیچ...