آویختم اندیشه را، کاندیشه هشیاری کند
زاندیشه بیزاری کنم، ز اندیشه ها پژمرده ام...
در جسم من جانی دگر، در جان من قانی دگر
با آن من آنی دگر زیرا به آن پی برده ام
گر گویدم: بیگاه شد، رو رو که وقت راه شد
گویم که: این بازنده گو من جان به حق بسپرده ام...