مشت مي کوبم بر در
پنجه مي سايم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چيز
بگذاريد هواري بزنم
مي خواهم فرياد بلندي بکشم
که صدايم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا بايد اين داد کند
از شما خفته چند
چه کسي مي آيد با من فرياد کند…