بند باز
تكيه دادهام
به باد
با عصاي استواييام
روي ريسمان آسمان
ايستادهام
بر لب دو پرتگاه ناگهان
ناگهاني از صدا
ناگهاني از سكوت
زير پاي من
دهانِ درّهِ سقوط
بازمانده است
ناگزير
با صدايي از سكوت
تا هميشه
روي برزخ دو پرتگاه
راه ميروم
شعری از قيصر امين پور
تكيه دادهام
به باد
با عصاي استواييام
روي ريسمان آسمان
ايستادهام
بر لب دو پرتگاه ناگهان
ناگهاني از صدا
ناگهاني از سكوت
زير پاي من
دهانِ درّهِ سقوط
بازمانده است
ناگزير
با صدايي از سكوت
تا هميشه
روي برزخ دو پرتگاه
راه ميروم
شعری از قيصر امين پور